نامه‌هایی که «تاریخ» را تغییر دادند (۲): رویایی دارم

با این‌که در این زمانه اشکال الکترونیکی ارتباطات تا حد زیادی جای نامه دست‌نویس را گرفته، هنوز هم نامه دست‌نویس معنایی بیش از یک توییت، ایمیل یا پیام الکترونیکی دارد. طبق تحقیقات وب‌سایت pen heaven حدود ۶۴٪ مردم در طول سال حتی یک نامه دستی نمی‌نویسند اما برای ۶۹٪ مردم، نامه‌هایی که به صورت دست‌نویس دریافت می‌کنند معنایی بیش از یک متن، توییت یا پیام فیس‌بوک دارد.

نامه‌نویسی عمری به درازای تاریخ دارد و برخی از این نامه‌ها چنان مهم و قدرتمند بوده‌اند که با کلماتشان مسیر تاریخ را عوض کرده‌اند. هر از چندی در وبلاگمان به نامه‌های مهمی می‌پردازیم که نویسندگانشان، فقط با گذاشتن قلم رو کاغذ، مسیر تاریخ را عوض کرده‌اند.

جورج دلاتور، سنت جروم در حال خواندن نامه

نامه اول: درافتادن با کلیسای کاتولیک

در سال ۱۵۲۷، هنری هشتم، پادشاه انگلستان، با قلم شخصی خود برای آن بولین[۱]، زنی که قرار بود همسر دوم او شود نامه‌ای نوشت. هنری هشتم در آن زمان همسری داشت که نتوانسته بود وارثی برای سلطنت به دنیا بیاورد.او در نامه می‌نویسد:

درباره اقامتگاهی که برایتان از اموال لرد کاردینال مهیا ساختیم باید بگویم که نظیرش را در این حوالی نمی‌توان یافت. همان‌طور که این پیام نمی‌تواند به شما بیش از این کلمات، جزئیاتی نشان دهد. به شما اطمینان می‌دهم که نه کاری هست که انجام نشده باشد و نه خطری که پیش‌بینی نشده باشد. من اطمینان دارم که راحتی ما تا ابد فراهم است.

امضا: نوشته‌شده با دست کسی که آرزو می‌کند مال شما باشد.

شیفتگی هنری هشتم به آن بولین، باعث شد وی در سال ۱۵۳۳ از کلیسای کاتولیک روم سرپیچی کند و خلاف قوانین آن زمان در مراسمی مخفی از همسر اول خود جدا شود تا با آن بولین ازدواج کند. پاپ هنری هشتم را تکفیر کرد. اما از آن پس اصلاحات جدی در انگلیس آغاز شد و ساختار مذهبی انگلیس برای همیشه تغییر کرد.

باب هنریکس، سخنرانی مشهور مارتین لوتر کینگ مقابل مجسمه آبراهام لینکلن

نامه دوم: رویایی دارم

در ۱۹۶۳، کمپین بیرمنگام به رهبری مارتین لوتر کینگ در شهر بیرمنگام آلاباما با راهپیمایی، تحصن و اعتراض علیه تبعیض نژادی فعالیتش را آغاز کرد. پس از چندی در جریان اعتراضات، مارتین لوتر کینگ دستگیر شد و به زندان بیرمنگام فرستاده شد. هشت روحانی سفیدپوست در آلاباما بیانیه‌ای منتشر کردند و کینگ و روش‌های او را نکوهش کردند. مارتین لوتر کینگ نوشتن نامه‌اش را بر روزنامه و در حاشیه متن نامه روحانیون شروع کرد و روی تکه کاغذهای مختلفی که به سختی پیدا می‌کرد ادامه داد و در پاسخ نامه‌ای یازده‌صفحه‌ای نوشت:

«من نمی‌توانم در آتلانتا دست خالی بنشینم و نگران آن‌چه در بیرمنگام می‌گذرد نباشم. بی‌عدالتی در هر کجا، تهدیدی برای عدالت در همه جاست. ما در یک شبکه ارتباطی گریزناپذیر گرفتار شده‌ایم و در لباسی واحد سرنوشتمان به هم گره خورده است. هر آنچه شخصی را مستقیماً تحت‌تاثیر قرار دهد، همه را غیرمستقیم تحت تاثیر قرار خواهد داد».

او در دفاع از خود در برابر ادعای غیرقانونی‌بودن تظاهرات‌ها نوشت: «پاسخ در این واقعیت نهفته است که دو نوع قانون وجود دارد: عادلانه و ناعادلانه. من اولین نفری خواهم بود که از قوانین عادلانه پیروی می‌کند. هرکسی علاوه بر یک مسئولیت قانونی، مسئولیتی اخلاقی نیز دارد که از قوانین پیروی کند، و برعکس هرکسی مسئولیتی اخلاقی دارد تا از قانون ناعادلانه پیروی نکند. من با سنت آگوستین موافقم که "یک قانون ناعادلانه اصلا قانونی نیست"...»

برگی از نامه مارتین لوتر کینگ در زندان بیرمنگام

برگی از نامه مارتین لوتر کینگ در زندان بیرمنگام

این واقعیت ‌که دفترچه مستندات تکه‌نامه‌های مارتین لوتر کینگ (که در زمان حضورش در زندان بیرمنگام نوشته بود) تا کنون حفظ شده است، به لطف کارمندی در زندان بیرمنگام است که علی‌رغم دستوری که برای نابودکردن دفتر به او داده بودند، آن را حفظ کرد و به بزرگ خانواده‌اش که عاشق تاریخ بود سپرد. به گزارش antiquesandthearts این دفترچه در مارچ سال گذشته در یک حراجی به قیمت ۱۳۰,۹۰۹ دلار فروخته شد.

دفترچه مستندات تکه‌نامه‌های مارتین لوتر کینگ

به دنبال آزادی مارتین لوتر کینگ از زندان، تنها چهارماه پس از ارسال نامه خود از بیرمنگام، در راهپیمایی واشنگتن‌دی‌سی شرکت کرد و سخنرانی معروف خود «من یک رویا دارم» را مقابل بنای یادبود آبرهام لینکین ایراد کرد:

نگذاریم در دره‌ی ناامیدی غوطه‌ور شویم. خطاب من امروز با شماست، دوستان من، اگرچه با دشواری‌های امروز و فردا رودررو هستیم، اما من هنوز هم رویایی دارم. این رویا، رویایی است که ریشه‌های ژرفی در «رویای آمریکا» دارد. رویای من اینست که روزی این کشور به‌پا می‌خیزد و به معنای واقعی اعتقادات خود جان می‌بخشد: «ما این حقیقت را که همه انسان‌ها برابر خلق شده‌اند آشکار و بدیهی می‌دانیم.» رویای من اینست که روزی فرزندان برده‌های پیشین و فرزندان برده‌داران پیشین بر فراز تپه‌های سرخ جورجیا کنار هم سر میز برادری خواهند نشست. رویای من اینست که سرانجام روزی ایالتی مانند می‌سی سی پی، ایالتی که در آتش بیدادگری می‌سوزد، در آتش تعدی می‌سوزد، به واحه‌ی آزادی و عدالت بدل خواهد شد. رویای من اینست که چهار فرزند کوچکم روزی در کشوری زندگی خواهند کرد که آنها را نه به سبب رنگ پوست، که با درونمایه‌ی شخصیتشان داوری خواهند کرد...

من امروز رویایی دارم!

رویای من اینست که سرانجام روزی دره‌ها بالا خواهند آمد و تپه‌ها و کوه‌ها پایین خواهند رفت، ناهمواری‌ها هموار خواهند شد و ناراستی‌ها راست؛ جلال خداوند آشکار خواهد شد و همه ابنای بشر با هم به تماشای آن خواهند نشست. این امید ماست. این باوری است که با خود به جنوب می‌برم. با این باور ما خواهیم توانست از کوه‌های ناامیدی سنگ امید بتراشیم. با این باور خواهیم توانست هیاهوی ناسازگاری کشورمان را به همنوایی زیبایی از برادری بدل کنیم. با این باور خواهیم توانست با هم کار کنیم، با هم دعا کنیم، با هم مبارزه کنیم، با هم به زندان رویم، با هم از آزادی دفاع کنیم، مطمئن از اینکه سرانجام روز آزادی مان فراخواهد رسید. روزی که همه فرزندان خدا خواهند توانست سرود آزادی را با مفهومی نو بخوانند.

«ای کشور من، ای سرزمین زیبای آزادی، برای توست که می‌خوانم. سرزمینی که پدران من در آن در گذشتند، سرزمین فخر زائران، بگذار از هر گوشه‌ی کوهساران زنگ آزادی به صدا درآید.» [۲].

بخشی از متن سخنرانی مارتین لوتر کینگ در راهپیمایی واشنگتن دی‌سی

پانویس:

۱. Anne Boleyn

۲. بخشی از متن سخنرانی مارتین لوتر کینگ در سایت اعتماد آنلاین