Tuesday، ۲۱ Ordibehesht ۱۴۰۰
پیشطرحی برPiano_Sonata_no._29,_op._106,_('Hammerklavier') در ۱۸۱۸، کتابخانه مورگان در امریکا
«من همچون دیونیسوس [ایزد شراب و حاصلخیزی] هستم که برای بشریت شرابی مطبوع بسازم، من هستم که بهروحِ مردم، سرمستی الهی میبخشم.»
لودویگ فان بتهوونِ کوتاهقدِ درشت هیکل با موی سیاه وزکرده و شانهنخورده با چشمان سبزِ تیره، با تبسمی قشنگ و لحن گرم و حالتی عجیب در صورتش، سپیدهدمان بیدار میشد و یک فنجانِ قهوه، دقیقا با شصتدانه قهوه درست میکرد و کارش را آغاز میکرد. در نیمروز، برای پیادهروی طولانی و سختی که تا دم غروب ادامه داشت از خانه بیرون میزد و دفترچه پیشطرحهایش را با مدادی در جیبش به همراه میبرد تا الهامات موسیقایی نابهنگامش را ثبت کند. دفترچههای جیبی کوچکی، به اندازه نصف دفترچههای یادداشت روی میز کارش که پر از مباحثی در مورد موسیقی و بینش و تفکر او هستند.
برگی از دفترچه یادداشت جیبی بتهوون در کتابخانه بریتانیا
برگی از دفترچه یادداشت جیبی بتهوون در کتابخانه بریتانیا
شاگرد و منشی بتهوون، آنتون شیندلر، در کتاب بتهوونی که من میشناختم، آداب عجیب استحمام او را نقل میکند. «اگر در میان ساعات کاری صبحگاهی عزم بیرونرفتن نمیکرد، نیمهبرهنه جلو روشوییاش میایستاد، پارچپارچ آب روی دستانش میریخت، اوج و فرود گامی را به آواز میخواند یا گاه به صدای بلند چیزی زمزمه میکرد. بعد دور اتاقش گام برمیداشت، چشم میدواند یا به جایی خیره میشد، ناگاه چیزی مینوشت و دوباره آبریختن و آوازخوانی را از سر میگرفت. این لحظات مراقبه عمیق وی بودند و احدی حق نداشت خللی به آنها وارد آورد، مگر آنکه دو چیز ناگوار پیش میآمد: اول اینکه خدمتکارها اغلب به خنده میافتادند. این کارشان خشم استاد را برمیانگیخت... دوم آنکه با صاحبخانه بگومگو میکرد، چون آنقدر آب به زمین میریخت که به طبقه پایین نشت میکرد. این یکی از دلایلی بود که هیچکس دوست نداشت خانهاش را به بتهوون اجاره دهد. کف اتاق نشیمن او باید از آسفالت میبود تا از نفوذ آب جلوگیری کند، چون استاد هیچ خبر نداشت که الهام زیر پایش چه فورانی میکند!»[۱]
Piano Sonata in A Major, op. 101, Allegro،۱۸۱۶، کتابخانه کنگره ملی امریکا
بتهوون پیشطرحها و الهاماتش را در صفحاتی از این دست ثبت میکرد. صفحاتی پر از یادداشتها، یادآوریها، قطعات نیمهکاره یا کامل. بعضی از این قطعات را به شکل نهایی در نیاورد اما برخی دیگر تبدیل به قطعاتی شدند که امروز میشناسیم.
بری کوپر[۲]، بتهوونشناس شهیر، با توجه به پیشطرحهای موسیقی آثار بتهوون، روند خلاقیت او را اینطور توضیح میدهد[۳]:
بتهوون حتی در زمان خودش به خاطر ساختن پیشنویسهای خشناش شهرت داشت. تا امروز دههزار صفحه از این طرحها شناخته شده است و بسیاری دیگر بهطور قطع از دست رفته است. استفاده بتهوون از این پیشطرحها به این معنی نیست که آهنگسازی برای او دشوار است. در واقع خیلی هم آسان بوده چون او میتوانست به راحتی و بدون آمادهسازی، بداهه آهنگسازی کند و همه بداههنوازیهای او تحسین زیادی را برانگیخته است.
برگی از دفترچه بتهوون، کتابخانه کنگره امریکا
کارل چرنی[۴] یکی از شاگردان او گفته که این بداههها میتوانند یک فرم استاندارد باشند، مانند سوناتا و یا شامل مجموعهای از تغییرات آزادانه و خلاق بدون هیچ فرم ثابتی. بنابراین بتهوون از این پیشطرحها به عنوان روشی برای پالایشکردن ایدههای نیمهبداهه اولیه خود استفاده میکرد و آنها را برای ساخت بهترین قطعه ممکن به کار میبست. هدف همیشگی او این بود که قطعه هنری ماندگاری خلق کند.
برگی از دفترچه بتهوون، www.beethoven.de
بتهوون احتمالا همزمان با شروع آهنگسازی از اوایل دهه ۱۷۸۰، پیشطرح نویسی را آغاز میکند. وقتی که در سال ۱۷۹۲، شهر بُن را به مقصد وین ترک کرد، انبوهی از نسخههای خطی خود را که بعدا به کارش میآمد با خود برد و از آن زمان تا اخر عمرش به این انبوه یادداشتها اضافه شد. این برگهها مجموعهایست از یادداشتهایی که در طول زندگی بتهوون کنار هم نگه داشته شدهاند. در این دوران او از ورقهای بزرگ برای نوشتن پیشطرحهایش استفاده میکرد چون به مرور زمان و با شکلگیری ایدههایش میتوانست به راحتی کاغذها را جابهجا و مرور کند. پس از مرگ بتهوون، نسخههای دستنویس او به مجموعهای از کالاها برای خرید و فروش تبدیل شدند و اغلب آنها در طول قرن ۱۹ و ۲۰ فروخته شدند.
دفترچه کافکا
این مجموعه یادداشتهای بتهوون، با نام مالک آنها، یوهان نچوموک کافکا[۵] و با نام اختصاری کافکا شناخته شدهاند و شامل طیف عظیمی از قطعات کوتاه و طرحها برای آثاری است که قبل از سال ۱۷۹۸ساخته شدهاند و حتی برخی از آنها کاملشده هستند. پیشطرحهای متنوع دفترچه کافکا شامل ایدههای کوتاه بسیاریست که برای گنجاندن در کارهای بعدی یادداشت شده است. مانند قطعه پنج از برگه139r خطوط حامل ۱۳-۱۴ که به طرز شگفتانگیزی قطعه ابتدائی سونات مهتاب(۱۸۰۱) است. یوهان کافکا در سال ۱۸۷۵ این دفترچه را به موزه بریتانیا فروخت.
برگی از دفترچه بتهوون کافکا، کتابخانه بریتانیا
برگی از دفترچه بتهوون کافکا، کتابخانه بریتانیا
بتهوون در سال ۱۷۹۸ که تعداد بیشماری از برگههای یادداشتش را گم کرد، دفترچههایی را برای پیشطرحهایش درست کرد و تا آخر عمر از این دفترچهها استفاده کرد. آنها فقط دستهای از برگههای کاغذ بودند که در خانه آنها را به هم میدوخت. اگرچه به طور همزمان از چند دفترچه استفاده میکرد و از این دفترچه به آن دفترچه یادداشتهای متنوعی مینوشت، به استفاده از برگههای بزرگ نیز ادامه داد. او از اول تا آخر دفترچههایش را مینوشت و فکرش را نمیکرد که این خصلت، دفترچههایش را به منابع تاریخی بسیار ارزشمندی تبدیل کند.
برگی از دفترچه بتهوون، www.beethoven.de
یکی از دفترچههای بتهوون (۱۸۰۸)، عمدتا به سمفونی pastrol اختصاص دارد. این دفترچه، ۹۶ ورق داشته که ۵۹ برگ آن در کتابخانه بریتانیا باقی مانده است و ۲۸ برگ دیگر در برلین نگهداری میشود. سه برگ مفقود شده و شش برگ در نقاط مختلف دنیا پیدا شدهاند. دانشمندان تلاش زیادی کردهاند تا ساختار اصلی این دفترچه را با سرنخهایی مثل لکه جوهر، سوراخهای دوخت دفتر، علامتهای آبی و بههموصلکردن قطعات موسیقی پیدا کنند.
برگی از دفتر pastrol(سمفونی شماره پنج)، کتابخانه بریتانیا
برگی از دفتر pastrol(سمفونی شماره پنج)، کتابخانه بریتانیا
وقتی که بتهوون تصمیم میگرفت قطعهای بنویسد، یک مفهوم کوتاه از آن قطعه را با ضرب آن یا کلید موسیقی مناسب قطعه یادداشت میکرد. گاهی نیز خلاصه اولیهای از یک موومان یا یک قطعه شامل چند موومان را ترسیم میکرد و گاهی نوشتن این قطعات را بر فقط پنج خط حامل پیش میرفت تا خط اصلی آهنگ را نشان دهد یا گاهی بر دو دسته خطوط حامل مینوشت تا هم ملودی و هم هارمونی را نشان داده باشد...
برگی از دفتر pastrol(سمفونی شماره پنج)، کتابخانه بریتانیا
بتهوون در اواخر زندگیاش، در نتیجه کمشنوایی، برای ارتباطات روزمرهاش نیز استفاده از دفترچه یادداشت را شروع کرد. درواقع هیچ راه ارتباطی جز دفتریادداشت برایش امکانپذیر نبود. دوستانش در این دفترچهها مینوشتند تا بتهوون بفهمد که آنها چه میگویند و او شفاهی یا با نوشتن در دفترچه پاسخشان را میداد.
برگی از دفترچه جیبی مکالمات بتهوون در کتابخانه بریتانیا
بتهوون پس از یک تجربه ناموفق در رهبری اکستر اپرای فیدلیو که در نتیجه ناشنواییاش پیش آمد، شور و هیجان عجیبی را در سال ۱۸۲۴ تجربه کرد. در این سال هنگام رهبری سمفونی نهم، شور و هیجان شنوندگان هنگام رهبری او به حدی بود که ارکستر متوقف شد. بتهوون صدای تشویق تماشاگران را نمیشنید و نمیدانست چرا خوانندگان و نوازندگان اجرا را متوقف کردهاند. در نهایت، یکی از خوانندگان ارکستر که به او نزدیک بود، دستش را گرفت و او را به سوی تماشاگران برگرداند که ایستاده بودند و کلاه از سر برداشته و با کفزدنهای ممتد او را تشویق میکردند. تشویقی که تا به امروز قطع نشده است.
دستنوشته بتهوون برای سمفونی شماره نه
پانویس:
۱. از کتاب آداب روزانه، نوشته میسن کاری، نشر ماهی
۲. Barry Cooper
۳. www.bl.uk
۴. Carl Czerny
۵. Johann Nepomuk Kafka