هنری تولوز لوترک: دائم‌الخمر طراحی

«وقتی مداد من شروع به حرکت می‌کند، باید آزادش بگذارم یا... بنگ! دیگر هیچ اتفاقی نمی‌افتد»

لوترک از هنرمندان افسانه‌ای پاریس قرن نوزدهم است که سفرش به دنیای کلاب‌های شبانه‌ خیابان مونتمار پاریس مشهورش کرده و همیشه، با دفتری در دست دیده می‌شده. «تولوز لوترک خلاقانه‌ترین آثارش را شب‌ها می‌کشید. در کاباره‌ها طرح می‌زد یا سه‌پایه‌اش را در فاحشه‌هانه‌ها برپا می‌کرد. حاصل کار، تصویر زندگی شبانه‌ پاریس در سال‌های پایانی قرن نوزدهم، شهرتی براش به هم زد، اما زندگی به سبک کاباره‌نشین‌ها سلامتش را به نابودی کشاند؛ تولوز لوترک مدام می‌نوشید و شب‌ها بسیار کم می‌خوابید بعد از شبی طولانی که به طراحی و عیش و نوش می‌گذشت، اغلب سحرگاه بیدار می‌شد تا گراوورهایش را چاپ کند». [۱]

لوترک طراحی بی‌نظیر بود. او توانایی فوق‌العاده‌ای در به‌خاطرسپردن داشت که باعث می‌شد بتواند حرکت، احساسات و انرژی جامعه پاریس را فقط با چند حرکت ماهرانه مدادش به تصویر کشد. او خودش می‌گفت «من همیشه یک مداد داشته‌ام». این‌که او طول زندگی حرفه‌ای‌اش که کمتر از بیست سال بود، ۷۳۱ بوم، ۲۷۵ آبرنگ، ۳۶۵ چاپ و پوستر و ۵۰۸۴ طراحی کشید گواهی بر همین جمله است.

نقاشی‌های لوترک ساختاری شبیه به کمیک‌استریپ دارند و شکوه دورانی سرشار از زندگی را، متفاوت‌تر از هر کتاب درسی پیش روی ما می‌گذارند. لوترک حتی زننده‌‌ترین جنبه‌های این جهان را به‌عنوان بخشی از چیزی که وجود دارد و خود هنرمند نیز جزئی از آن است طراحی می‌کرد. خود لوترک طرح‌هایش را واقع‌بینانه می‌دانست و می‌گفت «من همیشه سعی کرده‌ام واقع‌بینانه طراحی کنم نه ایده‌آل... ممکن است این یک نقص باشد. من به زگیل‌ها هم رحم نمی‌کنم و دوست‌دارم آن‌ها را با موهای شلخته در اطرافشان تزیین کنم، آن‌ها را گرد طراحی کنم و سطحشان را روشن بکشم...». گرچه امروز، نقاشی‌های لوترک در موزه‌های جهان آویزان است، در طول زندگی‌اش، او را با تصویرگری‌هایش می‌شناختند.

آن‌چه در پایین می‌بینید،«مولن روژ» است. پوستری با چاپ چهاررنگ لیتوگرافی که او به عنوان پوستری تبلیغاتی، برای کلاب شبانه‌ مولن روژ طراحی کرده بود.

پوستر مولن‌روژ را چارلز زیدلر سفارش داد. اثری که اولین پوستر و اولین اثر لیتوگرافی لوترک بود و برای همیشه اثر نمادین و شناخته‌شده او باقی ماند. می‌توانید ببینید که لوترک برای طراحی این پوستر چه پیش‌طرحی زده بود و از چه الهام گرفته بود.

لوترک در ۱۸۶۴ در شهر البی از ایالات جنوب فرانسه به دنیا آمد. والدین عجیب‌وغریب لوترک از تنها پپسر زنده‌مانده‌شان مراقبت زیادی می‌کردند. حتی به او در خانه آموزش می‌دادند. اما لوترک مشکلات مادرزادی زیادی داشت که به دلیل نسبت فامیلی خیلی نزدیک مادر و پدرش بود. لوترک در ده سالگی به خاطر درد شدید استخوان‌هایش در بیمارستان بستری شد و چرخه مادام‌العمری از امراض جسمی و نقاهت‌های طولانی در زندگی او آغاز شد. در سیزده سالگی استخوان ران راستش شکست و در چهارده‌سالگی استخوان ران چپش. و هیچ‌وقت به طور کامل بهبود نیافت. امروزه فیزیوتراپ‌ها علت این مشکل را اختلال ناشناخته ژنتیکی‌ای که، Pycnodysostosis نامیده می‌شود می‌دانند. اختلالی که به سندرم تولوز لوترک نیز معروف است.

بعد از جدایی والدینش، در هشت سالگی به قصد زندگی با مادرش به پاریس رفت و شروع به طراحی و کاریکاتور در کتاب‌های مدرسه‌اش کرد. خانواده‌اش سریعاً به استعداد او در طراحی و نقاشی پی بردند. یکی از دوستان پدرش به نام رنه پرینستو گاهگاهی به صورت غیررسمی به او درس‌هایی می‌داد. بعضی از نقاشی‌های آغازین لوترک از اسب‌ها است که تخصص معلمش، پرینستو محسوب می‌شد.

«لئون بونات[نقاش فرانسوی] به من گفت نقاشی‌ات بد نیست، شیک است. هرچه نقاشی‌ات بد نیست، طراحی‌ات قطعا افتضاح است. پس من باید تمام شوق و ذوقم را جمع کنم و یک بار دیگر شروع کنم». نقاشی برای لوترک راه فراری از مشکلات جسمی و چالش‌های روحی‌اش بود و برای همین وسواس‌گونه نقاشی می‌کشید و هیچ فرصتی را برای طراحی‌کردن از دست نمی‌داد.

آشنایی او با امیل برنارد و ون‌گوگ، وقتی که برای تحصیل به پاریس رفته بود، تبدیل به نقطه عطفی در زندگی لوترک شد و بعد از آن با تاثیرپذیری از زیبایی‌شناسی ژاپنی آثار ماندگاری خلق کرد. نوع زاویه دید و نقاط وسیع و مسطح رنگی در اثر «سوار بر اسب سفید»، از این جمله‌اند.

«در زمانه ما هنرمندان زیادی هستند که بخاطر جدید و نو بودن کاری را انجام می‌دهند. آن‌ها ارزش و توجیه خود را در این می‌بینند و خود را فریب می‌دهند. نو بودن ضرورتی ندارد. بهترساختن یک موضوع نسبت به ذات اصلی آن است که اهمیت دارد».

لوترک می‌گفت که «دلم می‌خواهد تا چهل‌سالگی خودم را از پای در آورم». اما حقیقت آن بود که تنها تا سی‌وشش‌سالگی دوام آورد.

پانویس

1. از کتاب «آداب روزانه» نوشته میسن کاری، نشر ماهی

2. Moulin Rouge: La Goulue

۳.René Princeteau