کافکای نقاش

Wednesday، ۱۵ Ordibehesht ۱۴۰۰

کافکا، اثر رومن سیسلوویچ

«عزیزترین مکس، آخرین خواسته من: هرآن‌چه پس از من باقی می‌ماند، چه خاطرات، چه دست‎‌نوشته‌هایم، چه نامه‌هایم(نامه‌های من و دیگران)، پیش‌طرح‌های نقاشی‌ام و هرآنچه باقی‌ست، خوانده نشده سوزانده شود».

این که ما می‌دانیم فرانتس کافکا کیست، حاصل یک خلف وعده است. سوم ژوئن ۱۹۲۴، روزی که کافکا از دنیا رفت، نامه‌ای خطاب به مکس براد[۱]، روی میزکارش پیدا شد. کسی که کافکا کتباً به او وصیت کرده بود تا تمام نوشته‌هایش را نخوانده بسوزاند اما براد به وصیت او عمل نکرد. مکس براد، روشنفکر آلمانی‌زبان متولد پراگ که شاید بیشتر بخاطر دوستی با کافکا شناخته شده است، رمان‌های کافکا را منتشر کرد و بین سال‌های 1925 تا 1935 باقی آثار کافکا را نیز جمع‌آوری کرد و در سال 1935 تمامی آن آثار منتشرنشده را در چمدانی با خود به فلسطین برد.

دست‌خط کافکا

زنده‌کردن کافکا از لای دست‌نوشته‌ها

چون کافکا در قسمت‌های مختلف دفترچه‌اش می‌نوشت و از نظم خاصی پیروی نمی‌کرد، مرتب‌کردن داستان‌های او به ترتیب زمانی بسیار دشوار بود اما انتشار آن‌ها توجه بسیاری از منتقدین را به خود جلب کرد و مورد تحسین زیادی واقع شد. به لطف تلاش‌های براد، کافکا به عنوان یکی از چهره‌های شاخص ادبیات قرن بیستم شناخته شد. پس از براد، دوست او این دست‌نوشته‌ها را نگهداری کرد تا طبق وصیت براد، همه آن‌ها به کتابخانه ملی اسرائیل سپرده شد.

برگی از دفترچه کافکا

تو باید یک رشته آبرومند بخوانی پسر!

کافکا سال اول دانشگاه بود که فهمید ذوقی در طراحی‌کردن دارد و با این حساب فرانتس، جوان خیال‌پرداز، مدیریت دفتر تشریفات پدر خود را بر عهده نمی‌گرفت. رویای پدر و مادرش در هم شکست. اما، مصررانه معتقد بودند او چه بخواهد و چه نخواهد باید در دانشگاه تحصیل کند و یک حرفه را بیاموزد. حرفه‌ای قابل احترام و سودآور. پدرش در چشم او، ستمگری بی‌چون و چرا بود که درباره‌ مسیر تحصیلی او تصمیم می‌گرفت چرا که فرانتس هجده‌ساله می‌توانست کمک‌خرج خانواده باشد. درحالی‌که کافکا خودِ آینده‌اش را روح خلاقی تصور می‌کرد که اثر فاخری از خود به جای می‌گذارد.

طراحی‌های کافکا در دفترچه‌اش

سرگردان در دانشگاه

سه هفته تحصیل در رشته‌ شیمی کافی بود تا فرانتس جوان تشخیص دهد آن‌چه به دنبالش است، در رشته‌ شیمی پیدا نمی‌کند. در رشته‌ حقوق دانشگاه پراگ ثبت‌نام کرد رشته‌ای که ابتدا به دیده‌ تحقیر بدان نگاه می‌کرد اما فرصت‌های شغلی بسیاری پیش رویش قرار می‌داد که در ابتدا به نظرش جالب توجه بود. اما کافکا خودش را وقف مطالعه‌ حقوق نکرد. دوره‌هایی در زمینه‌های هنر، معماری و فلسفه ثبت‌نام کرد.

نقاشی یا نویسندگی؟

هنوز خودش را یک نویسنده نمی‌دانست. به نظر می‌رسید، از میان دو عشق بزرگ او، هنرهای تجسمی و ادبیات، اولی ممکن است پیروز شود چراکه دائما، حاشیه‌ دفترچه‌هایش را با نقاشی‌هایی که بی‌هدف می‌کشید، پر می‌کرد. رینر استچ[۲] نویسنده زندگی‌نامه سه‌جلدی یادبود کافکا، معتقد است که اولین طراحی‌های او به عنوان یک نوآموز نقاشی، گویی گام‌های اولیه و در عین حال تبلور خلاقیت‌های ادبی آینده اوست.

طراحی‌ کافکا در دفترچه‌اش

میان دفترچه‌های کافکا، یک دفترچه سیاه وجود دارد که کافکا آن را با طراحی‌ها پر کرده است. نقاشی‌هایی گرافیکی و واضح که در یأس ذاتی‌شان با نوشته‌های کافکا اشتراک دارند. در انتهای دفترچه یادداشت ناتمامی با عنوان سفر وجود دارد که با این کلمات آغاز می‌شود: «پس او می‌خوابد و من او را بیدار نمی‌کنم».

طراحی‌ کافکا در دفترچه‌اش

دفترچه‌هایی برای سوزاندن

«استفان لیت[۳] متصدی مجموعه علوم انسانی کتابخانه ملی اسرائیل می‌گوید اسنادی که به تازگی از بانک سوئیس بازپس‌گرفته شده شخصیت کافکا را برای ما روشن‌تر می‌کند: «شگفت‌انگیزترین چیزی که پیدا کردیم دفترچه‌ای پر از طرح است. می‌دانیم که کافکا فقط تفریحی نقاشی‌های کوچکی می‌کشیده. ظاهرا او هرگز تصور نمی‌کرده کار قابل‌توجهی انجام می‌دهد چرا که به‌طور‌کلی به نویسندگی و کار خود بسیار بدبین بود و هرگز قصد چاپ‌کردن دفترچه‌هایش را نداشته است»[۴]. نیویورک‌تایمز می‌نویسد که کافکا در طول زندگی‌اش ۹۰% نوشته‌هایش را سوزاند.

طراحی‌ کافکا در دفترچه‌اش

طراحی‌ کافکا در دفترچه‌اش

نقاش ناتوان

چرا کافکا نقاشی را کنار گذاشت و به جای آن ادبیات را انتخاب کرد؟ شاید جواب این نکته در گفت‌وگوی او با دوستش، گوستاو ژانوش[۵] نهفته باشد که در کتاب گفت‌وگو با کافکا آمده: «من خیلی دوست دارم که بتوانم نقاشی بکشم. در حقیقت همیشه تلاش می‌کنم. اما هیچ چیز حاصل نمی‌شود. نقاشی‌های من نوشته‌های تصویری شخصی‌ای هستند که بعد از مدتی حتی من نمی‌توانم معنای آن را کشف کنم»[۶].

سه دونده، فرانتس کافکا

اسب و سوارش، فرانتس کافکا

ژانوش در این کتاب، لحظه اولین مواجهه‌اش با طراحی‌های کافکا را نقل کرده است: «کافکا در حال کشیدن یکی از طراحی‌هایش بود که او را دیدم. بلافاصله نقاشی را پاره‌پاره کرد و این اتفاق دو بار تکرار شد تا کافکا بلاخره اجازه داد دیگران طرح‌هایش را ببینند. بعد از آن، ژانوش شکایت کرده بود که واقعا نیازی نبود آن‌ها را از من پنهان کنی. این طرح‌ها کاملا بی‌ضرر هستند. کافکا آهسته سرش را به این‌سو و آن‌سو تکان داد: «اوه نه! آن‌ها به اندازه‌ای که به نظر می‌رسد بی‌ضرر نیستند. آن‌ها بقایای یک عشق قدیمی و ریشه‌دار هستند. برای همین سعی می‌کردم آن‌ها را از دید شما پنهان کنم... این اشتیاق درون من است، روی کاغذ نیست. من همیشه دوست داشتم بتوانم نقاشی بکشم. می‌خواستم ببینم و آن‌چه را دیده‌ام به سرعت در بر بگیرم. این علاقه‌ی من بود»[۷].

طراحی‌ کافکا در دفترچه‌اش

کافکا گرچه نقاش بزرگی نبوده است ولی رد پای فشار همان فضای جبرآلود و دیوان‌سالارانه داستان‌هایش بر آدم‌هایی که می‌کشد دیده می‌شود. شاید این طراحی‌ها به روشن‌شدن فضای ذهنی‌اش حین داستان‌نویسی کمک می‌کرده است. شاید هم تخلیه‌ بخشی از آن فشار بوده است. هرچه باشد، تماشای این طراحی‌ها برای کسانی که با فضای تودرتوی داستان‌های کافکا آشنایی دارند، لطف و معنی دارد. آدم‌های طراحی‌های کافکا می‌توانند همان آقای ک. رمان‌های محاکمه و قصر باشند یا گرگوار سامسای مسخ پیش از این که به سوسک تبدیل شود.

طراحی‌ کافکا در دفترچه‌اش

طراحی‌ کافکا در دفترچه‌اش

طراحی‌ کافکا در دفترچه‌اش

طراحی‌ کافکا در دفترچه‌اش

پانویس:

۱. Max Brod

۲. Reiner Stach

۳. Stefan Litt

۴.www.english.radio.cz

۵. Gustav Janouch

۶. https://blog.nli.org.il

۷.www.openculture.com

بخشی از اطلاعات این متن برگرفته از وبلاگ کتابخانه ملی اسرائیل است که مهم‌ترین مجموعه‌دار نوشته‌ها و دفترچه‌های فرانتس کافکا در جهان است و سال 2019 اعلام کرد که تمام دفترچه‌ها و نوشته‌های او را دیجیتال کرده است. همچنین، تصاویر این متن از وبلاگ کتابخانه ملی اسرائیل برداشته شده است.