دفترچه یادداشت نویسنده، یک اوراقفروشی ست. اوراقفروشیِ ذهن. در این انبار، تلاشهای ناموفق او، تفاوت جوهر خودکار هر صفحه با صفحه دیگر _که از زمانها و مکانهای مختلف حرف میزند_ خطخطیهای متنوعی که در زمان دشواری، معذببودن یا دستپاچگی رخ دادهاند، شکست ورقها که نتیجه نداشتن سطح محکمی برای گذاشتن دفتر روی آن به قصد نوشتن هستند، گوشههای نامنظم دفترچه که از ورقخوردنهای بسیار حکایت میکنند، همگی نشانههای به جا مانده از همراهداشتن همیشگی دفترچه است.
دفترچه مارسل پروست
هر نویسنده، تعریفی خاص خودش را از دفترچه دارد. مثلا، توماس هاردی (رماننویس و شاعر انگلیسی) برای هر دسته یادداشتی، دفتر جداگانهای داشت. او یک دفتر ادبی، یک دفتر شعر و یک دفتر مطالعات-مشاهدات و.. داشت. کافکا خاطراتش را در دفترچهاش مینوشت، زبان میآموخت و ویرجینیا وولف میگفت که نوشتن، تمرین خوبی برای چشمانش است. برای سوزان سانتاگ نوشتن، آینهای ست برای انعکاس احساساتش: «روزانهنویسی برای احساسات من یک آینه است. مرا از نظر روحی و احساسی مستقل نشان میدهد. بنابراین (افسوس) که فقط زندگی واقعی و روزانه من را ثبت نمیکند –بلکه در بسیاری موارد جایگزینی برای آن پیش روی من میگذارد».
در عصر دیجیتال، هنوز دفتر شخصی نویسندگان برای ما پررمز و راز است. شاید چون یک نسخه دستنویس، غیرقابل هککردن است و شخصیتر. دفترچهها به منشأهای پنهان شکلگیری یک ایده دسترسی دارند و فرایند خلاقانه شکلگیری اثر هنری به کمک آنها به وجود میآید و نظم میگیرد. دفترچهها، نسخههای اولیه و اولین بارقههای به وجود آمدن ایده را ثبت میکنند و به نویسنده امکان میدهند که آنچه را که نمیخواهد دیگران بدانند، منتشر نکند و در دفترچهاش نگه دارد.
دفترچه ویرجینیا وولف به او کمک کرد که چیزهای واقعیِ پنهانمانده در پشت پرده را کشف کند. به عبارتی، جرقههای ادراک، عبارات، ایدههایی که کامل شکل نگرفتهاند، ایدههای بالقوه و البته سرگردان.
دفترچه جیمز جویس، یادداشتهای رمان اولیس
نوشتن در دفتریادداشت، یکی از راههایی ست که جریان غیر قابل پیشبینی ایدهها را شکل میدهد و آنها را منظم میکند. برای هنری جیمز (نویسنده و شاعر انگلیسی) در سال ۱۸۸۱ درست پس از انتشار رمان «نگاره یک زن» مایه تأسف بود که او با از دستدادن عادت یادداشتبرداری بیش از حد ضرر کرده است. اما سی سالِ آینده را به پرکردن بیشمار صفحه کاغذ با ایدههای داستانی، حکایات مهمانی شام و روزنامهها، دیدهها و شنیدهها در سفرها و عادات روزمرهاش گذراند و سعی میکرد افکارش را روی کاغذ توسعه بیشتری ببخشد. به طرز افراطی، او دفتریادداشت را پاسخی برای همهچیز میدانست: « تنها مرهم و پناهگاه، راهحل واقعی سوالات مهم زندگی در نبرد با ایده و موضوع و احتمال و مکان». هنری جیمز بسیاری از دفترهایش را سوزاند اما چند سالی است که من روی تعدادی از آنها که جان سالم به در بردهاند، کار میکنم. این دفترچهها، با شکل و شمایل کلاسیکشان، پر از نوشتههای شگفتانگیز و بخشهای هیجانانگیزند. در برگهای این دفتر، شصت موضوع مختلف هست که او هیچ وقت ننوشتشان.
جیمز در دفترش مینویسد: «از این متنفرم که به چیزها ناخونک بزنم و رهایشان کنم که مرا به این فکر وا میدارد تا نویسندگان معاصری را پیدا کنم که به نظرشان ایدههای یتیم و بیسرپرست، الهام بخش به نظر برسند و آنها را به زندگی بیاورند. این آثار جدید با خلاقیت نویسندهشان مطرح میشوند».
یادداشتهای جیکی رولینگ
«یادداشتبرداری فقط راهی برای بهخاطرسپاری نیست. راهیست که نویسندگان برای خودشان داستانی تعریف میکنند. و این داستانگفتن، پروسه زندگی میشود، یک سبکِ بودن میشود. نویسندگان دائما با خودشان صحبت میکنند.
وقتی کتابخانه هانتینگتون[۲] در سنمارینو کالیفرنیا، دو سال پیش یک کامیون با اندازه بزرگِ قابلتوجهی برای من فرستاد که آرشیو یادداشتهای مرا را در آن بگذاریم و به کتابخانه منتقل کنیم، میشد تمام کامیون را با جعبههای کاغذها و یادداشتهای من پر کرد. حدود یکسوم این مجموعه دفترچههای یادداشت بودند _دفترهای سفرنامه، دفترهای یادداشتی که پیشنویس اولین رمانهایم بودند، بزرگ، کوچک، با صفحات جوهری، با خطخطی و طراحیهای کوچک و بسیاریشان، با داستانی کامل و تمامشده.
پاول تروکس پشت میز کارش
من در تمام طول زندگیام، تقریبا حدود شصتسال، یادداشتبردار بودهام. زندگیام با چنان سرعتی پیش میرود که یادداشتبرداری یک ضرورت است. یک سفرنامه بدون گزارش روزانه از آنچه رخ داده، بیمعنی ست. نوشتن یک سفرنامه به یادداشتهایی که در طول سفر مینویسید وابسته است. گفتوگو، توضیحات، دیدگاهتان. وقتی به تنهایی سفر میکنم، معمولا زمانی که میخواهم چیزی بخورم یادداشتهایم را مینویسم. در زمان ناهار، صبحانه و همیشه با مرکب.
وقتی میخواستم کاغذهایم را به کتابخانه هانتینگتون تحویل دهم، بعضی جعبهها را نگه داشتم. جعبههایی که تعداد قابلتوجهی دفترچه جیبی در آنها بود. آنها پر بودند از ایدههایی برای داستان، پاراگرافهای گفتوگو، نامهایی که برای داستاننوشتن به ذهنم رسیده بود. من سالها برای داستانی در مورد یک معلم امریکایی خیرخواه که به روستایی در افریقا (که در آنجا معلم بود) بازگشت، یادداشتهایی جمعآوری کردم. فکر من این بود که او به روستا پول و امید خواهد برد و روستا از او استقبال خواهد کرد و به او اجازه نخواهد داد که برود. پس از مدتها سروکلهزدن با این ایده، سرانجام با این یادداشتها رمان «The Lower River» را نوشتم.
من از تعداد دفترچههایی که هنری جیمز یادداشتها و ایدههایش برای داستانها را را در آنها مینوشت، شگفتزده نشدم _ او ذهنی فعال و تخیلی پویا داشت و اجتماعی بود و همه چیز را ثبت میکرد. از شایعات و حاشیهها گرفته تا مکالمات روزمره. جای تعجب ندارد که او نتوانسته از این حجم یادداشت استفاده کند. برخی نویسندگان تلاش میکنند ایده جدیدی ارائه دهند و برخی دفترچهیادداشت همراه دارند و نگه میدارند...
پانویس
۱.Paul Theroux
۲. the Huntington Library