مشاورهٔ شخصی‌سازی محصولات (+۲۵ عدد) | ۰۲۱۸۸۳۰۴۹۱۳
طراحی سادهٔ کاربردی - بُن/basenotes

ویلیام ترنر: مجنون‌تر از طبیعت

Tuesday، ۷ Ordibehesht ۱۴۰۰

دفترچه

«من نقاشی نکردم ... تا فهمیده شوم. من آرزو داشتم نشان دهم که چنین صحنه‌ای [از طبیعت] چگونه است».

ویلیام ترنر

مردی با دفترچه‌ای در جیب

همراه جدایی‌ناپذیر ویلیام ترنر در تمام دوران، دفترچه‌هایی بودند که یادداشت‌ها و طرح‌هایش را در آن‌ها می‌نگاشت و از منظره‌های مورد علاقه‌اش پیش‌طرح‌های بسیاری در آن‌ها می‌کشید. مثلا در هفده‌سالگی تابستان‌ها را در جست‌وجوی موضوعات به گشت‌وگذار در ییلاق می‌گذراند و دفترچه‌های طراحی‌اش را با طراحی پر می‌کرد تا بعدا آن‌ها را با آبرنگ کامل کند. در همین سن بود که جایزه‌ی پالت نقره را از انجمن سلطنتی هنر بریتانیا برای طراحی منظره‌اش دریافت کرد.

نقاشِ مسافر

ترنر سفر می‌کرد تا موضوعاتی الهام‌بخش پیدا کند و نقاشی کند. نوزده‌ساله بود که به دور اروپا سفر کرد. در طول سفر از منظره‌هایی که بر او تاثیر می‌گذاشتند نقاشی می‌کرد. پرده‌ی اسکله‌ی کاله[۱] یکی از این نمونه‌هاست که ترنر ۱۷۶ پیش‌طرح از آن در دفترچه‌ای کشید. این نقاشی در آن زمان به نظر خیلی‌ها خام و ناتمام بود اما اکنون محبوبِ بسیاری از طرفداران ترنر شده است. او در جوانی از طریق شهر کاله، در نزدیکی باریک‌ترین نقطه‌ کانال انگلیس، از فرانسه دیدن کرد. در این سفر طولانی، ۴۰۰ پیش‌طرح و نقاشی کشید و آثار استادان بزرگ در موزه‌ لوور را مشق کرد.

برگی از دفترچه «اسکله کاله»

برگی از دفترچه «اسکله کاله»

برگی از دفترچه «اسکله کاله»

نقاشی »اسکله کاله» اثر ویلیام ترنر/ ۱۸۰۳

پادشاه آسمان‌ها

داستان این‌که گستره‌ آسمان پرده‌های ویلیام ترنر که انگار جان دارند و به ما نگاه می‌کنند، چطور شکل گرفتند به نوزده‌سالگی او برمی‌گردد. ترنر جوان، استخدام شده بود تا به جای جان رابرت کُزِنز[۲] نقاش منظره‌پرداز انگلیسی که به تازگی درگذشته بود، کپی نقاشی‌هایش را به اتمام برساند و جزئیاتی به نقاشی‌های اخیرش بیفزاید. سبک کُزِنز و رفتار او با نور، تاثیر ماندگاری بر ترنر گذاشت و پس از آن رویکرد شاعرانه‌ ریچارد ویلسون به منظره، افق دید ترنر را شکل داد. آسمان، عنصر متمایزکننده نقاشی‌های ترنر از دیگران است که تکنیک روش‌های استفاده‌اش از رنگ برای کشیدن آسمان، هنوز مقبول و سرمشق بسیاری در دنیای هنر است.

اثر جان رابرت کزنز

اثر ویلیام ترنر

جوجه اردکِ زشت

ترنر وضعیت خانوادگی روبه‌راهی نداشت. پدرش یک سلمانی کوچک داشت و مادرش از اختلالی روانی رنج می‌برد که باعث شد او را در ده سالگی به عمویش بسپارند. مرگ ناگهانی خواهر کوچک ترنر وقتی که او یازده سال داشت، اثرات روانی سنگینی بر ترنر گذاشت که باعث شد به شدت منزوی و کج‌خلق شود و بیش از پیش به نقاشی‌کردن پناه ببرد. قبول‌شدن در آکادمی سلطنتی راه را برای تبدیل‌شدن ترنر به منظره‌پرداز بزرگی برای همه‌ دوران، هموار کرد.

جادوگری با قلم‌موی آبرنگ

در پیش‌طرح‌های آبرنگی بسیاری که در سفرهایش می‌کشید «جلوه‌های متنوع نور و ابر و ساعت‌های مختلف نور را باز می‌نمود»[۳]. علاقه‌ ترنر به آبرنگ از آن رو بود که به راحتی قابل حمل بود و سریع خشک می‌شد و برای ثبت منظره‌ها و اثرات زودگذر نور و سایه در سفرهای بی‌شمارش به اطراف انگلیس و اروپا کارماده مناسبی بود. با آبرنگ، ترنر می‌توانست به نتایج خلاق‌تر و مبتکرتری دست پیدا کند و این‌چنین است که تجربه‌های ترنر در ثبت نور و سایه به خصوص در کشیدن باران و بخار و سرعت، هر کسی را مبهوت می‌کند. ترنر در واقع طبیعت را با همه‌ی سرکشی و گریزپایی‌اش روی تابلو به چنگ می‌آورد و این‌گونه راه را برای امپرسیونیست‌ها باز می‌کند.

«باران، بخار و سرعت» اثر ویلیام ترنر/۱۸۴۴

پالت آبرنگ سفری ویلیام ترنر

برگی از دفترچه ویلیام ترنر

برگی از دفترچه ویلیام ترنر

برگی از دفترچه ویلیام ترنر

شورشی شوریده

ویلیام مقبولِ بااستعدادِ آکادمی سلطنتی که در بیست‌وهفت‌سالگی به این عضویت نایل آمده بود و با نقاشی‌هایش به رقابت با بزرگانی چون رامبراند و پوسن رفته بود، سی‌ویک‌سال داشت که کم‌کم راهش را از تاریخ آزموده‌شده‌ی نقاشی کلاسیک جدا ‌کرد و به دنبال کشف دنیای نور و رنگ، به دنیای ناشناخته‌ دیگری پا گذاشت. انواع مختلفی از رنگدانه‌ها را امتحان می‌کرد و از رنگدانه‌هایی مانند کارماین (رنگ قرمز) استفاده می‌کرد، علی‌رغم این‌که می‎‌دانست ماندگاری چندانی ندارند. واقعیت این بود که ترنر، فقط به لحظه‌ای که رنگ روی بوم می‌نشست اهمیت می‌داد و می‌خواست رنگ‌ها در آن لحظه خوب به نظرش برسند. امروزه اما بسیاری رنگ‌ها در نقاشی‌های ترنر کمرنگ شده‌اند.

«سوزاندن خانه‌های اعیان و عوام» اثر ویلیام ترنر

«دره آئوسا: بوران، بهمن، رعدوبرق» اثر ویلیام ترنر

شورشیِ مطرود

ترنر تجربه‌هایش را در چشم‌اندازهای دریایی می‌آزمود و کم‌کم در نوعی منظره‌پردازی متخصص می‌شد. در آن روزها که به طور کلی از اصول آکادمیک فاصله گرفته بود و ستایشگران پرشور آثارش نیز پرده‌های جدیدش را کجروی می‌دانستند جان کانستابل، رقیب قدرتمند هم‌دوره‌ او نیز، آثارش را در خفا، «بخارهای رنگی» خوانده بود. «اگر کانستبل را یک روستایی تلقی کنیم که در سراسر زندگی برای تبیین پیوستگی بی‌آلایش با محیط دوران جوانیش می‌کوشد، ترنر یک شهری است که با طبیعت همچون نیرویی غریب و رام‌نشدنی روبه‌رو می‌شود»[۴]. «جان راسکین، منتقد هنری، ویلیام ترنر را هنرمندی توصیف کرد که می‌توانست با "هیجان و حقیقت" حالات طبیعت را درک کند و نقاشی کند و "حالات طبیعت" با چه چیزی جز آسمان قابل درک است؟ از آسمان‌های بی‌ابر تا شب‌های طوفانی و تاریک،او آسمان طبیعت را در وحشی‌ترین و گویاترین وجهه‌اش می‌نمایاند»[۵].

برگی از دفترچه ویلیام ترنر/ آبرنگ

برگی از دفترچه ویلیام ترنر/ آبرنگ

برگی از دفترچه ویلیام ترنر/ آبرنگ

حل شدن در طبیعت

از ۱۸۳۰ تا زمان مرگ، نقاشی‌هایی کشید که «چرخش رعدآسای قلم‌مو و رنگ، و اثر جسمیت رنگیزه» نیروی طبیعت را مقابل چشم تماشاگرش می‌گذاشت. «این آثار ذهنی و تصوری به نظر می‌آیند؛ اما در واقع در این‌ها رابطه‌ای ظریف بین تجربه و تخیل برقرار شده است. ترنر در سن کهولت، خود را با تسمه به دیرک قایقی می‌بندد و در دریای توفانی تصویری را نقاشی می‌کند تا نشان دهد که چنین صحنه‌ای شبیه چیست. بدین‌سان، پرده‌ "کولاک برف_ کشتی بخار دور از دهانه لنگرگاه" آفریده می‌شود.»[۶].

«کولاک برف_ کشتی بخار دور از دهانه لنگرگاه» اثر ویلیام ترنر

پانوشت:

۱. Calais Pier

۲.John Robert Cozens

۳. از کتاب «در جست و جوی زبان نو»، رویین پاکباز

۴. همان

۵. mastersfdl.hypotheses.org

۶. از کتاب «در جست و جوی زبان نو»، رویین پاکباز

*تصاویر از سایت موزه تیت و گالری ملی لندن دانلود شده‌اند.