واقعیت این است که نوشتن، حقیقیترین راهی است که فکر ما را به دنیای واقعی میآورد. اینکه ما با کلمات فکر میکنیم، قدمتی طولانی دارد، قدمتی به درازای تاریخ. هزاران سال است که کلمات خانهی ما شدهاند. این که ما با چه روشی تصمیم به نوشتن بگیریم، بخواهیم در چه دفتری بنویسیم، یا چه صفحاتی در دفترچه خصوصی مان داشته باشیم، باید از قاعده زندگی ما پیروی کند تا برایمان کارآمد باشد. انواع دفترهای برنامهریزی و بولتژورنالها راههای مختلفی پیشنهاد میدهند تا ما چه روشی را برای نوشتن برنامهریزیها و آرزوهایمان در پیش بگیریم و تبلیغات بسیار و تنوع رنگ و اندازهشان در رقابت با یکدیگر، به سختی تلاش میکنند تا با خلاقانه و نو گفتن یک مسئلهی مشخص و ساده ما را به سمت خود بکشند. لازم نیست نام دفترچهمان را بولت ژورنال یا پلنر یا هر نام دیگری بگذاریم تا معنا بگیرد و این بهانهای باشد تا به آن توجه کنیم. این ما هستیم که به تعدادی کاغذ معنا میدهیم. کافیست تصمیم بگیریم که دفترچهای برای خودمان داشته باشیم.
یادداشتهای جیکی رولینگ برای نوشتن هری پاتر
دفترچهای همراه داشته باشید. با آن سفر کنید، با آن غذا بخورید، همراه آن بخوابید. خیلی سریع، خیلی راحت، بدون فکر، هر چیزی که در ذهنتان پرواز میکند را روی آن بنویسید. کاغذ از سلولهای خاکستری مغزتان ارزانتر است، فسادپذیری کمتری دارد و مدادهای سربی از حافظه ما ماندگاری بیشتری دارند.
-جک لندن
میدانیم که ویکتور هوگو نیز این استراتژی را دنبال میکرده: «شارل، پسر هوگو و یکی از سه فرزندش که خود نویسنده شدند، این صحنه را چنین توصیف میکند: به محض اینکه کوچکترین حرفی میزند_ هرچیزی جز "خوب خوابیدم" یا "چیزی بده بنوشم"_ بیدرنگ دفترچهاش را بیرون میآورد و آنچه را که گفته، مینویسد. هیچچیز از قلم نمیافتد. در نهایت همهچیز چاپ میشود»[۱].
اسکار وایلد ، سوزان سانتاگ، ملکه ویکتوریا، جان کوئینسی آدامز، رالف والدو امرسون، ویرجینیا وولف، جان اشتاین بک، سیلویا پلات، فرانتس کافکا، توماس ادیسون، میشل فوکو، ویرجینیا وولف، مارک تواین، ساموئل بکت، مارسل پروست و بن فرانکلین تعداد محدودی از افرادی هستند که از نوشتن در دفترچه، به عنوان یک استراتژی بهره میبردهاند.
«... وقتی چارلز داروینِ ۲۹ساله نوشتن خاطراتش را شروع کرد، صفحات دفترش را با هرچیزی که به خاطرش مانده بود پر میکرد تا اینکه سرانجام روزانهنویسی را تبدیل به یکی از مهمترین عادات روزانهاش کرد.
دفتر چارلز داروین
میشل فوکو گفته بود نوشتن « سلاحی برای پیکار معنوی» است. راهی برای تمرین اصول خلاقیت، شکوفا کردن آن، پاکسازی ذهن از آشفتگی. آنچه به تمام این افراد کمک کرد تا به آنچه در ذهن ما هستند، تبدیل شوند.
مارک تواین بخشی در دفترچهاش داشت که جوکهای بیادبانه را آنجا یادداشت میکرد.
توماس ادیسون، هدفش این بود که از ثبت عادیترین رویدادها تا جزئیترینشان را بنویسد.
همینگوی دفترش را همه جا میبرد. از هزینهها گرفته تا چرخه عادت ماهانه همسرش را در آن یادداشت میکرد.
ویرجینیا وولف با روزانهنویسی، نوشتن را تمرین میکرد.
برای نوشتن، عجیبترین و بیپرواترین حالت خودتان باشید. کمکاری نکنید و همه چیز و هرچیزی را که به ذهنتان میرسد را با نوشتن از ذهنتان خارج کنید. فقط روش شما برای نوشتنِ شما موثر است پس دنبال دستورالعملهایی که شما را در قالب دیگری محدود کنند نگردید. نوشتهتان را عجیب کنید، خندهدار کنید، مسخره کنید، صفحات را با کلمهها سیاه کنید، هر کار میکنید، فقط انجامش دهید. اگر قبلا شروع کردهاید و رهایش کردید، دوباره شروع کنید. آنقدر این کار را تکرار کنید که روزانهنویسی مثل آبخوردن و غذاخوردن، در زندگیتان جریان پیدا کند.
اوژن دلاکروا در دفترش نوشته بود:
"بعد از یک استراحت طولانی دوباره روزانهنویسی را از سر میگیرم. فکر میکنم نوشتن راهیست برای آرام کردن این هیجانات عصبی که مدتهاست مرا نگران کرده." [۲]»
برای نوشتن، عجیبترین و بیپرواترین حالت خودتان باشید. کمکاری نکنید و همه چیز و هرچیزی را که به ذهنتان میرسد را با نوشتن از ذهنتان خارج کنید. سوزان سانتاگ لیست فیلمهایی که دیده بود یا میخواست ببیند، کتابهایی که برایش جالب بود بخواند، مکانهای دیدنی و تفریحی، شهرهایی که امیدوار بود به آنها سفر کند، کلمهها و عباراتی که دوست داشت را در دفترچهاش فهرست میکرد.
فقط روش شما برای نوشتنِ شما موثر است پس دنبال دستورالعملهایی که شما را در قالب دیگری محدود کنند نگردید. نوشتهتان را عجیب کنید، خندهدار کنید، مسخره کنید، صفحات را با کلمهها سیاه کنید، هر کار میکنید، فقط انجامش دهید. اگر قبلا شروع کردهاید و رهایش کردید، دوباره شروع کنید. آنقدر این کار را تکرار کنید که روزانهنویسی مثل آبخوردن و غذاخوردن، در زندگیتان جریان پیدا کند.
پانویس:
۱. آداب روزانه/ نوشته میسن کاری/ نشر ماهی
۲. dailystoic.com